نمیتوان از اینجا گذشت ؛ اینجا پر از یاد تو بوده ؛ پر از عشق و عطر حضورت ...
نمیتوان از اینجا دل کند ؛ اینجا همان جایی ست که با تو قدم میزدم ...
یادش بخیر آن روزها ؛ آن لحظه ها ...
همیشه منتظر تکرارش بودم ؛ آن روزها نیامد و نبودنت در قلبم تکرار شد...
غصه ها و آن همه خاطره باز هم تکرار شد و دیگر تو را ندیدم...
دلم پر میزند تا برسد به آسمان ها که جای من بی تو حتی بر روی زمین هم سنگینی میکند...
نمیتوان از اینجا گذشت و چشم بر روی خاطره هایت بست...
با اینکه نیستی ؛ اما هنوز عشقمی ؛ مگر میشود به یادت نبود ؟
مگر میشود که در حسرت دیدار تو نبود ؟
دیگر نه غروری مانده و نه حرفی برای گفتن ؛ همه ی حرفا درون دلم جا مانده ...
گاهی باید حرف های دلم را حتی برای خودم تکرار نکنم ؛ گاهی باید انقدر تکرار کنم آمدنت را
تا تکرار شود آمدن قطره های اشک از چشمانم ...
تا آرام شوم از این هیاهوی دلتنگی و انتظار ...
باید منتظر ماند و به یاد گذشته ها نشست ...
شاید این بغض لعنتی شکست و من رها شدم از اینهمه دلتنگی در دلم...
نه اینگونه رها نمیشوم ؛ من با این حرفا آرام نمیشوم ...
نه بیخیال میشوم و نه خام میشوم ...
من عاشقم و بیش از گذشته ها عاشقتر میشوم ...
نمیتوان از تو گذشت ؛ از تویی که عشقمی و تمام وجودم ...
بیا که بی تو اینجا سوت و کورم ؛ نمیتوان از اینجا گذشت ...
اینجا زمانی جایگاه تو بوده ؛ پس از قلبم نمی گذرم ...
تا شاید دوباره تکرار شوی ....... تکرار .......
♠ ƧƛӇЄԼЄ ƛƦƛMЄƧӇ ♠...
ما را در سایت ♠ ƧƛӇЄԼЄ ƛƦƛMЄƧӇ ♠ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : ḋἷвᾄ sahelearamesh26 بازدید : 834 تاريخ : دوشنبه 5 آبان 1393 ساعت: 14:33